mardi 8 janvier 2008

شطرنج و سکولاریسسم

شطرنج و سکولاریسم
این مطلب یکی از یاد داشت هایی ست که من در حاشیهء قصیده ای به نان «خس میقات» نوشته ام
این مطلب به طور مستقل در نشریهء «سکولاریسم نو»انتشار مجدد یافته است. از این رو آن یادداشت را به طور مستقل و به صورت کامل روی این صفحات قرار می دهم . ـ
ـ....... ...... م.س

ـ«شاه شطرنج به فقه آلودند
بیدقی رانده و شهمات شدند !»ـ

میدانیم که شطرنج یکی از شگفت انگیز ترین و هوشمندانه ترین اختراعات تاریخ بشریت ست .ـ

بر صفحهء گشودهء این پدیدهء اعجاب آور و در کُنش ها و آزمون ها یی که به یمن حرکت ِ مُهره ها ظهور می یابند ، دانش مُلکداری و هوش حکومتگری و بینش سیاست ورزی و تدابیرخردمندانهء امور کشوری و لشکری به صورتی بسیار فشرده و نمادین تعبیه است.ـ

آیا هرگز به این نکته توجه شده است که چرا درعرصهء شطرنج جز شاه و وزیر و رخ و اسب و فیل و خیل سربازان پیاده ،مُهرهء دیگری نمی یابیم؟ و چراست که در این میدان نه از کاهنان معابد خبری است نه از کشیشان و موبدان و ملایان اثری؟

آیا در این نکته نشانه و نمادی از یک حقیقت بسیار بزرگ نیست ؟

به نظر می رسد ،خردمندانی که طرحی از اینگونه شگفت بر بنیاد علم و بینش و خرد و ذوق ریخته اند ، در آفریدهء نبوغ آسای خود ، پیام بسیار مهمی را به بشریت ارمغان کرده اند: و آن این است که به حُکم ِ خِرَد و دانش و عقل ، عرصهء سیاست و ملکداری و تدابیر امور کشوری و لشکری را بر کاهن و موبد و فقیه و کاردینال و انواع ملایان راهی نیست. این میدان برای همیشه بر آنان بسته است.ـ

به زبان دیگر، آفرینندگان شطرنج هرگز نخواسته اند تا پای برهمن و کاهن و موبد و فقیه و ملا بر این عرصه گشوده شود وبدین گونه دین و معنویت و خدا و همهء امور مقدس به کشمکش ها و آلایش های بی رحم و عاری از اخلاقی آلوده شود که خاص ِ قدرت و سیاست است.ـ

از این رو می توان شطرنج و قوانین اعجازآور آن را نخستین بیان مستدل و محکم بشر یت در ضرورت وجود سکولاریسم محسوب داشت و به اتکای این پیام امر سیاست و قدرت و ادارهء امور کشوری و جاری و عرفی ابنای بشر را از امر قدسی و دینی جدا دانست و برای بنیادکردن جامعه ای که امر قدسی از امور لوث پذیر زندگی عرفی کاملاً مبرا و مجرّد بماند از این میراث ارجمند نیاکان هوشیار و خردمند الهام گرفت.ـ

اما آنچه که در اواخر قرن بیستم در کشور ما اتفاق افتاد ، نشانگر آن است که ، بنا انگیزه ها و منافع گوناگونی که در کار بود و هست ــ چنانکه اُفتاد و همگان دانند ــ رنود و دشمنان کشور ما، به یاری عوام ، پای فقیه و ملا و امام و حجةالاسلام را به امر حکومت و ادارهء مملکت باز و این گروه ناموزون و ناراست و نا بشایست را وارد بازی سیاست و قدرت کردند. و خواص بی خاصیت نیز از این امر غافل ماندند که میدان مُلکداری و حکومت ، درست همانند صفحهء شطرنج ، عرصهء آزمون ها و کنش هایی است که به سائقهء خرد و هدایت دانش و عقل بشری در کارند و هریک از مهره ها بر اساس قواعدی استوار بر دانش و عقل به حرکت در می آیند و دستِ کارسازان عوامل عالم غیب و نیز نفخات قدسی ملایک و کشف و شهود مربوط به تجربیات دینی در آنها راه و جایگاهی ندارند زیرا مجال و فرصت حضور مقدس ِ امور دینی و وجدانی و عاطفی و معنوی درجای دیگری بیرون از عرصهء حکومت و زوز و قدرت و جبر و جنایت و کشتار و فحشا و فساد است . زیرا انواع این تباهی ها همگی و به ناگزیر از اجزا لایتجزّی قدرت و حکومتند .ـ

پیام باستانی طراحان و آفرینندگان پدیدهء اعجاب آور شطرنج برای ما امروزیان آنست که : که ورود فقیه و امام و ملا و موبد و کاهن در بازی قدرت و سیاست همانقدر بیگانه از علم و خرد و و سنّت و تاریخ است که حضور وی در جایگاه مهره ای از مُهره های عرصهء شطرنج.

و این حقیقتی است که حتی ملایان و فقیهان ـ که اینک بر سرنوشت ملت ایران حاکم اند و امارت و سلطانی و امامت و قدرت و مکنت را یک جا از آن خود کرده اند ـ خود به طور ضمنی اعتراف کرده اند. زیرا پس از آنکه رؤیاهای دیرین خویش را در دست اندازی به قدرت و حکومت واقعیت یافته دیدند ، چنان که شاهد بودیم ، با عزمی جزم و کینه ای پایدار دست به «شاه زدایی ِ» بی سابقه در ایران زدند یعنی در حذف نام شاه از پدیده ها و آثار گوناگون ِ موجود در کشوری کوشیدند که میراث دار نخستین امپراطوری بزرگ جهان بود. در این «شاه زدایی» سازمان یافته دیدیم که چگونه همهء راه ها و خیابان ها و مساجد و مقابر و میدان ها و بنادری که نام شاه بر آنها بود، به یکباره بر طبق فرمان «فقیه» تغییر نام یافتند و به راه ها و میدان ها و خیابان ها و بنادر و مساجد و مقابر و و آبریزگاه ها و مردشورخانه هایی بذل شدند که نام «امام» یا «فقیه» و «پیشوا» بر آنها نهاده شد.ـ

اما دیدیم و دیدید که در این برنامهء شاه زدایی ِ آزمندانه به نفع «امام» و «ملا» و «فقیه » و امثالهم ، به شاه شطرنج چشم زخمی نرسید و پادشاهی او در کنار وزیر و رخ و اسب و پیل و سربازهای پیاده همچنان پایدار و دست نیافتنی باقی ماند وبی گمان همواره باقی خواهد ماند تا به واسطهء پیام ِ پرقدرت نمادینی که در بازی شطرنج نهفته است ، پرده از چهرهء «بردیاهای دروغین» و شیادانی که به نام خدا و دین و مقدسات، حاکمیت و قدرت سیاسی را به ناروا غصب کرده اند برگیرد و با روکردن دست آنها به جهانیان نشان دهد که عرصهء شطرنج «شاهان » وزیران باتدبیر را مجال «شیخ» نیست.ـ

* «بیدق»

«بیدق » یعنی پیاده در بازی شطرنج و پیداست که بر نطع ِ شطرنج ِجهان و جامعه و سیاست، (به خصوص در کشور هایی از نوع کشور ما) متأسفانه قاطبهء اهالی پیاده اند. و برخی پیاده ترند که اول بر سر بام ها مِس می کوبند و زنده باد و مرده باد می گویند و برای دشمن خود هورا می کشند و معصومانه شمشیر جلادان خود را تیز می کنند و به هیزم تنور و گوشت دم توپ دشمنان دوست نمای خود بدل می شوند.ـ
به آنان توده ء ناس و عوام الناس یا عوام ِکالانعام می گویند . همچنین گاهی به آنان «خلق» و «خلق ها» ی ستم دیده یا کبیر یا «امت ِ همیشه در صحنه» نیز خطاب می شود.
ـ